جدول جو
جدول جو

معنی خاک غربت - جستجوی لغت در جدول جو

خاک غربت
(کِ غُ بَ)
مقابل خاک وطن. منزل مسافران. (آنندراج) :
خاک غربت نیست دامنگیر سستی بند پاست
سخت این زنجیر بر پایم گرانی می کند.
دانش (از آنندراج).
گر بود چشم تری گرد کدورت توتیاست
خاک شورانگیز غربت سرمۀ چشم من است.
اسیر (از آنندراج).
خاک غربت بود آئینۀ ارباب سخن.
صائب (از آنندراج).
از سفر روشن کند سالک چراغ معرفت
لعل را در دیده باشد خاک غربت توتیا.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ دَ / دِ)
پرستندۀ خاک. کنایه از کسی است که دوستدار امر بیمقدار است. آنکه دل به هیچ بندد. آنکه دل بر جهان بندد:
دلا جهان همه باد است و خلق خاک پرست
نه آتشم که فروزی بباد رخسارم.
خاقانی.
که ز نامحرمان خاک پرست
می نماید که شخصی اینجا هست.
نظامی
لغت نامه دهخدا